در هفته گذشته بحثی در شبکه های اجتماعی افغانستان به نام برسرکارآمدن جگرجنرال ها داغ شد. بحثی که محوریت آن در مناسب امنیتی قرار گرفتن بانوانی بوده است که تجربه امنیتی ندارد.
در هفته گذشته بحثی در شبکه های اجتماعی افغانستان به نام برسرکارآمدن جگرجنرال ها داغ شد. بحثی که محوریت آن در مناسب امنیتی قرار گرفتن بانوانی بوده است که تجربه امنیتی ندارد. بسیاری از کارشناسان و همچنین افراد عادی این مسئله را طرح میکنند که چرا در شرایطی که افغانستان در معرض تهدیدات امنیتی جدی است که حتی بقای دولت مرکزی را تهدید میکند بایستی این افراد مسئولیت های امنیتی را به عهده بگیرند. افرادی که حتی در شرایط نیز موجب ناکارآمدی سیستم امنیتی خواهند شد.
عده ای این مسئله را از دیدگاه فرهنگی نگاه میکنند و معتقدند که جو شکل گرفته پیرامون این مقامات ناشی از فرهنگ زن ستیزی در افغانستان است. آنها برای این منظور به این مسئله اشاره میکنند که زن ستیزی جایگاهی دیرینه در فرهنگ افغانستان دارد و در طول دهه های حضور طالبان در قدرت نیز نهادینه شده است. از این رو حضور زنان در عرصه اجتماعی با نگاهی خصمانه نگریسته میشود. با این حال این گروه از زنان اولین زنانی نیستند که در افغانستان توانستند به پست های سیاسی و اجتماعی و حتی امنیتی دست پیدا کنند.
از این رو ضروری است که برای درک وضعیت موجود از سطح فرهنگی عبور کنیم و با واقع گرایی در ساختار موضوع امنیتی به این امر نگاه کنیم. ساختار امنیتی افغانستان پس از سقوط طالبان، به مدت دو دهه است که تحت فشار شدید تروریستی قرار دارد. بسیاری از افراد نخبه و فرماندهان واحدهای عملیاتی در پی ترور و حملات گروه طالبان جان خود را از دست داده اند. همچنین بدنه عملیاتی نیز به دلیل جنگ طولانی مدت، فشار روانی، فساد موجود در ساختار نظامی دچار فرسودگی شده است. به صورتی که تنها واحدهای نخبه نظامی همچون قول اردوی شاهین و نیروهای تحت نظام امنیت ملی هستند که میتوانند عملیات های خود را با موفقیت نسبی اجرایی کنند و این واحدها نیز توانایی تاثیرگذاری استراتژیک بر میدان نبرد را ندارند. چرا که از محدودیت های انسانی در برابر جغرافیای گسترده نبرد رنج میبرند و عمدتا در سطح تاکتیکی و در وسعت محدود موفق عمل کرده اند.
نیروهای امنیتی نتوانسته اند در تغییر موازنه به سود دولت افغانستان در میدان نبرد کمک کرده و سرزمین تحت کنترل طالبان را کاهش دهند. در همین حال از آغاز اجرایی شدن توافق دوحه و کاهش پشتیبانی عملیاتی نیرهای امریکایی از نیروهای امنیتی افغانستان اجرای عملیات های تهاجمی برای آنها دشوار شده است. چرا که در طول عملیات تهاجمی هواپیماهای پشتیبانی نزدیک امریکایی نقش مهمی در حمایت از عملیات زمینی داشتند. دربعد فرهنگ استراتژیک نیز نیروهای افغانستان از مولفه هایی همچون ترجیح منافع فردی به منافع ملی، قوم گرایی و بی اعتمادی واحد ها به یکدیگر رنج میبرند.
تحت چنین شرایطی حضور افراد بی تجربه در پست های نظامی دو نتیجه را در پی خواهد داشت. ابتدا این که به دلیل فقدان تجربه نظامی، عدم درک عملیاتی و محیطی این افراد فاقد توانایی لازم برای مدیریت عملیات های مورد نیاز خواهند بود. همچنین نیروهای نظامی دارای سابقه و رده های پایین تر در کسب دستور از این افراد دچار بی میلی بوده و عمدتا ممکن است حتی به مخالفت با آنها نیز اقدام کنند. از سوی دیگر حتی با در نظر گفتن پیش فرض زن ستیزی، این مسئله در ساختار سنتی و سختگیرانه نیروهای امنیتی شدیدتر خواهد بود و ترکیب زن ستیری در کنار بی تجربه بودن افراد میتواند موجب ناکارآمدی رده های فرماندهی و عملیاتی در واحد های تحت فرمان آنها شود.
منبع: مطالعات افغانستان
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/18581
تگ ها: